از فقر و تحقیر تا اقتصاد دوم جهان؛ فلسفه پشت موفقیت چین(۲)

چینِ امروز حاصل سه نسل است: نسلی که ایستاد، نسلی که سیر شد، و نسلی که به پا خواست تا نوآور شود. از مائو تا شی، هر دوره گامی بوده در مسیر تبدیل یک ملت زخم‌خورده به قدرتی تمدنی. روایت پروفسور گائو ژی‌کای، روایتی از تداوم در دل طوفان است.

به گزارش تحریریه، وب‌سایت خبری تحلیلی «گوانچا» گفت‌وگویی اختصاصی با پروفسور گائو ژی‌کای(高志凯استاد دانشگاه سوژو و معاون مرکز پژوهشی چین و جهانی‌شدن (CCG)، انجام داده است تا ضمن مرور تجربه‌های چین در مواجهه با تحریم‌ها و محاصره‌های خارجی، چشم‌اندازی از مسیر توسعه کشور در پنج‌هزار سال آینده ترسیم کند.

گوانچا: همان‌طور که اشاره کردید، امسال نیز سالی است که ایالات متحده جنگ تجاری جهانی را به راه انداخته است. در نیمه نخست سال، ما با فشار اقتصادی بی‌سابقه‌ای از سوی آمریکا مواجه شدیم، اما چین در برابر این فشار ایستادگی کرد و اکنون به‌سرعت در حال بازیابی و رشد مجدد است. با این حال، گرچه از ماه آوریل به بعد واکنش متقابل ما ثابت کرده که توان مقاومت در برابر محاصره و جنگ تعرفه‌ای هیستریک آمریکا را داریم، هنوز هم بسیاری از افراد در داخل و خارج کشور به آینده ما تردید دارند. نظر شما در این‌باره چیست؟ آینده توسعه چین را چگونه می‌بینید؟

گائو ژی‌کای: ترامپ در دوم آوریل امسال به‌اصطلاح «جنگ تعرفه‌ای جهانیِ متقابل» را آغاز کرد، که در واقع نوعی اعلان هشدار و تهدید آشکار به کل جهان بود. به نظر من، آمریکا اکنون مانند فردی است که تفنگی را بر شقیقه کشورهای دیگر گذاشته و می‌گوید: «باید تسلیم شوی، باید از من حرف‌شنوی کنی؛ من قدرت برتر هستم، من دستور می‌دهم، من اولتیماتوم صادر می‌کنم؛ باید زانو بزنی و من را پدرت یا اربابت بخوانی!»

در نتیجه، جهان برای مدتی در فضایی پر از دود و غبار و آشوب فرو رفت، و بیش از نیمی از کشورهای دنیا مجبور شدند سر تعظیم فرود آورند. تنها کشوری که قامتش را راست نگه داشت، چین بود. سپس هند نیز به صف مقاومت پیوست و در برابر آمریکا با منطق و استدلال ایستادگی کرد.

در فضای مجازی برخی می‌گویند من در هند «آتش برافروختم». بسیاری از هندی‌ها گفتند که گائو ژی‌کای درست می‌گوید، زیرا آمریکا اقتصاد هند را «اقتصاد مُرده» خوانده بود، اما من تأکید کردم که اقتصاد هند وضعیت خوبی دارد — کشوری با جمعیتی ۱.۴ میلیارد نفری و تمدنی پنج‌هزارساله، به‌طور طبیعی از پشتوانه تاریخی و فرهنگی عمیقی برخوردار است.

اما باید بدانیم که این دور از جنگ تعرفه‌ای، برای چین فقط یک «جنگ تعرفه‌ای» ساده نیست.
آنچه آمریکا در سر دارد، در واقع یک سیاست «تفریق و تحریم» است: می‌خواهد چین را وادار کند صادراتش به ایالات متحده را به نصف یا حتی کمتر کاهش دهد، زنجیره‌های تأمین جهانی را بازسازی کند و شرکت‌های آمریکایی، ژاپنی، اروپایی، کره‌ای، جنوب‌شرق آسیایی و حتی شرکت‌های وابسته به منطقه تایوان را مجبور کند از سرزمین اصلی چین خارج شوند. هدف نهایی واشنگتن این است که موجی از ورشکستگی شرکت‌های چینی و بیکاری گسترده در میان مردم به‌وجود آید و در نهایت اقتصاد چین فروبپاشد؛ صادرات چین به آمریکا از رکود به نابودی کامل برسد.

به همین دلیل، من قاطعانه از موضع رسمی کشورمان حمایت می‌کنم:
اگر بتوان با مذاکره مسئله تعرفه‌ها را حل کرد، بسیار خوب؛ اما اگر باید بجنگیم، تا پایان ایستادگی خواهیم کرد.

من از ۲ آوریل ۲۰۲۵ بارها تأکید کرده‌ام که جنگ تعرفه‌ای ترامپ اشتباه، غیرقانونی و در واقع نوعی جنگ تمام‌عیار اقتصادی است که اصول تجارت آزاد را به نابودی می‌کشاند. در آغاز شاید کمتر کسی هم‌صدا بود، اما چیزی که واقعاً دلگرم‌کننده است، این است که اخیراً یکی از دادگاه‌های تجدیدنظر آمریکا رأی داده که بیشتر مفاد جنگ تعرفه‌ای دولت ترامپ غیرقانونی، و حتی مغایر با قانون اساسی ایالات متحده است — و این حکم به‌راستی طنین قدرتمندی در جهان داشت.

در آمریکا، چنین حکمی از سوی دادگاه تجدیدنظر پیامدهای بسیار سنگینی دارد. دولت ترامپ فوراً از این رأی به دیوان عالی ایالات متحده شکایت برده و خواسته است تا حکم دادگاه تجدیدنظر را لغو کند و جنگ تعرفه‌ای خود را «قانونی و موجه» جلوه دهد. بنابراین، ما می‌توانیم با آرامش منتظر رأی نهایی دیوان عالی بمانیم.

Trump's first 5 weeks in the polls | Brookings

حتی من پیشنهاد می‌کنم، حالا که چین و دولت ترامپ و نهادهای مربوطه در حال گفت‌وگو بر سر مسئله تعرفه‌ها هستند، ما می‌توانیم کمی زمان بخریم و مذاکرات را اندکی به تأخیر بیندازیم.
می‌توانیم به طرف آمریکایی بگوییم: از آنجا که دادگاه تجدیدنظر در آمریکا رأی داده که اقدام شما غیرقانونی و خلاف قانون اساسی است، و اکنون پرونده در دست دیوان عالی است، بهتر است صبر کنیم تا حکم نهایی صادر شود، آنگاه تصمیم بگیریم که گفت‌وگوهای تعرفه‌ای میان دو کشور چگونه ادامه یابد.

حتی می‌توانیم با لحنی طنزآمیز اما دیپلماتیک بگوییم: «شاید بهتر باشد کمی صبر کنید، چون اگر حالا با چین توافق کنید و چند ماه بعد دیوان عالی‌تان حکم بدهد که سیاست تعرفه‌ای‌تان غیرقانونی بوده، آن وقت همه توافق‌هایتان هم باطل می‌شود و خودتان می‌مانید و یک دنیا دردسر! پس بگذارید قاضی‌های خودتان اول تکلیفتان را روشن کنند.»

به همین دلیل، پیشنهاد من این است که طرف چینی باید با خونسردی و درایت عمل کند، روند را آرام پیش ببرد، و تصمیم نهایی را پس از رأی دیوان عالی اتخاذ کند.

به‌طور کلی، امروز چین به ستون اصلیِ دفاع از صلح جهانی و پاسداری از تجارت آزاد تبدیل شده است.
ما پرچم تجارت آزاد را برافراشته‌ایم، چراکه تجارت آزاد نه‌تنها کاملاً درست است، بلکه حقیقتی انکارناپذیر است. در حالی که آمریکا اکنون می‌کوشد این اصل را در هم بشکند و به‌جای آن شعار مبهم و گمراه‌کننده‌ی «تجارت منصفانه» را سر دهد.

اما باید روشن بگوییم: بدون تجارت آزاد، چیزی به نام تجارت منصفانه اصلاً وجود ندارد.
اگر تو اسلحه‌ای بر شقیقه‌ی دیگران بگذاری و بگویی «حالا بیایید تجارت کنیم»، آیا چنین مبادله‌ای منصفانه است؟
چیزی که برای تو «منصفانه» است، برای دیگران به‌ناچار «ناعادلانه» خواهد بود.
مهم‌تر از همه، سؤال این است: چه کسی قرار است معیار عدالت را تعیین کند؟
ماهیت تجارت، دادوستد داوطلبانه است — باید هر دو طرف راضی باشند، خریدار بخواهد بخرد و فروشنده بخواهد بفروشد؛ وگرنه اسمش دیگر تجارت نیست، بلکه اجبار است.

اگر به وضعیت امروز جهان نگاه کنیم، جایگاه چین در نظام بین‌الملل بی‌بدیل و ارزشمند است. بر پایه شاخص برابری قدرت خرید (PPP)، حجم اقتصاد چین اکنون به ۱۳۰ تا ۱۳۵ درصد اقتصاد ایالات متحده رسیده و از آن فراتر رفته است؛ یعنی چین در این معیار اقتصاد شماره یک جهان است. اما بر اساس نرخ برابری اسمی ارز، هنوز در جایگاه دوم قرار دارد. با این حال، من یقین دارم که تا سال ۲۰۳۰، و دیرتر از آن تا حدود سال ۲۰۳۵، تولید ناخالص داخلی چین بر اساس نرخ اسمی نیز از آمریکا پیشی خواهد گرفت.

از فقر و تحقیر تا اقتصاد دوم جهان؛ فلسفه پشت موفقیت چین(۲)

در دهه‌های اخیر، شهرستان‌های چین توسعه قابل توجهی را تجربه کرده‌اند

ایلان ماسک نیز پیش‌بینی کرده است که تا سال ۲۰۵۰، حجم اقتصاد چین دو برابر اقتصاد ایالات متحده خواهد شد — به‌عبارتی، یک چین معادل «آمریکا به‌اضافه‌ی اتحادیه اروپا» خواهد بود.
من باور دارم که اکثریت مردم چین امروز می‌توانند با چشمان خود تحقق آن روز را ببینند، پس بیایید قدر بدن‌ها و جان‌های خود را بدانیم، سالم بمانیم، و زنده بمانیم تا شاهد آن لحظه‌ی تاریخی باشیم.

البته، اقتصاد امروز چین — به‌ویژه پس از ضربه‌هایی که از جنگ تعرفه‌ای آمریکا خورده — هنوز با چالش‌های قابل‌توجهی روبه‌رو است.
یکی از موضوعاتی که غرب بارها ما را به آن متهم کرده، «مازاد ظرفیت تولید» است؛ اما من ترجیح می‌دهم بگویم این در واقع همان بهره‌وری فوق‌العاده بالای ماست.

در چنین شرایطی، ما باید هم‌زمان مصرف داخلی را تقویت کنیم و در فضایی که بازار آمریکا روزبه‌روز نامطمئن‌تر می‌شود، بازارهای جهانی متنوع‌تری را توسعه دهیم — از جمله تعمیق همکاری‌های اقتصادی و تجاری با روسیه، آفریقا، خاورمیانه و آمریکای لاتین.

در حال حاضر، بزرگ‌ترین شریک تجاری چین دیگر آمریکا نیست، بلکه اتحادیه آسه‌آن یا اتحادیه اروپا است؛ و در سال‌های اخیر معمولاً آسه‌آن در رتبه‌ی نخست قرار دارد.
اگر آمریکا به رفتارهای زورگویانه‌ی خود در برابر چین ادامه دهد، در نهایت خودش را از بازار چین محروم خواهد کرد.

من همواره در مجامع بین‌المللی تأکید کرده‌ام که چین نباید کاهش یا توقف جنگ تجاری از سوی آمریکا را محور گفت‌وگوهای خود قرار دهد.
بلکه باید قاطعانه به واشنگتن بگوییم: اگر تصمیم گرفته‌اید خود را پشت درهای بازار چین حبس کنید، بازگشت دوباره به این بازار به اختیار شما نخواهد بود. این‌که درِ بازار چین چه زمانی باز شود، تا چه اندازه باز شود، و چه محصولاتی اجازه‌ی ورود پیدا کنند، تصمیمی است که فقط خود ما می‌گیریم.

سال‌هاست ما با حسن نیت از اصول تجارت آزاد پیروی کرده‌ایم، اما آمریکا در مقابل، ما را به «زورگویی» و «دزدیدن شغل‌های آمریکایی» متهم می‌کند — که همه‌ی این‌ها وارونه‌نمایی حقیقت است.

از همین نکته به‌روشنی می‌توان دید که رئیس‌جمهور و دولت آمریکا از یک‌سو نسبت به چین پر از «نفرت»‌اند — ضدچینی، دشمن چین و کینه‌توز نسبت به چین — اما از سوی دیگر، باز هم نمی‌توانند بدون چین زندگی کنند. ببین، اگر ترامپ یک روز کامل درباره‌ی چین حرف نزند، احتمالا جانش را از دست می‌دهد!

از هر زاویه که نگاه کنیم، امروز چین حقیقتاً قدرتمند شده است. البته هیچ کشوری بی‌عیب نیست؛ ما هم هنوز جا برای پیشرفت و اصلاح داریم اما در بسیاری از حوزه‌ها، چین نه‌تنها عقب نیست، بلکه پیشرو و الهام‌بخش جهان است.

برای نمونه، در همان زمینه‌ای که آمریکا آن را مدام فریاد می‌زند — یعنی هوش مصنوعی (AI) — در ژانویه‌ی ۲۰۲۵، شرکت چینی DeepSeek ظهور کرد و دنیا را شگفت‌زده ساخت.
من همان زمان گفتم این پدیده دست‌کم دو پیام دارد:

۱. «AI» به‌معنای هوش مصنوعی است، نه هوش آمریکایی. یعنی همه‌ی کشورها حق برابر در توسعه‌ی آن دارند.

۲. آمریکا تا پیش از این می‌خواست «AI» را به مفهوم American Intelligence مصادره کند و بر آن سلطه‌ی کامل داشته باشد — چیزی که به باور من، منجر به شکل‌گیری «شکاف هوش مصنوعی» (AI Divide) خواهد شد: شکافی میان انسان‌ها، شرکت‌ها، ارتش‌ها، دولت‌ها، فرهنگ‌ها، ملت‌ها و حتی تمدن‌ها.

اگر اجازه دهیم هر کشوری (از جمله آمریکا) در حوزه‌ی هوش مصنوعی به سلطه‌ی مطلق دست یابد، آن کشور دیر یا زود به تهدیدی برای کل بشریت تبدیل خواهد شد.

از فقر و تحقیر تا اقتصاد دوم جهان؛ فلسفه پشت موفقیت چین(۲)

به همین دلیل من معتقدم که ظهور شرکت‌هایی مانند DeepSeek و ده‌ها شرکت مشابه دیگر در چین، دو نکته را کاملاً روشن کرده است:

اولاً،«AI» به‌هیچ‌وجه به معنای American Intelligence (هوش آمریکایی) نیست؛
ثانیاً، مسیر توسعه‌ی هوش مصنوعی در چین بر پایه‌ی منبع‌باز (Open Source) است، در حالی‌که شرکت‌های آمریکایی مانند OpenAI دقیقاً برعکس، به‌سمت منبع‌بسته (Closed Source) حرکت می‌کنند.

من شخصاً باور دارم که آینده‌ی هوش مصنوعی در گروِ منبع‌باز بودن آن است — فقط از راهِ اشتراک‌گذاری آزادِ دانش و فناوری است که می‌توان به شکوفایی و پیشرفت واقعیِ AI رسید. در مقابل، توسعه‌ی بسته و انحصاریِ AI سرانجامی جز بن‌بست ندارد.

از فقر و تحقیر تا اقتصاد دوم جهان؛ فلسفه پشت موفقیت چین(۲)


شرکت DeepSeek نسخه‌ی V۳.۲-Exp را منتشر کرده است؛ در این نسخه مکانیزم تازه‌ای به‌نام DeepSeek Sparse Attention (DSA) معرفی و آزموده شده و هزینه‌ی آموزش مدل‌ها به‌طرز چشمگیری کاهش یافته است.

از این‌رو من از شرکت‌های آمریکایی که در زمینه‌ی هوش مصنوعی فعالیت می‌کنند می‌خواهم:
۱. AI را با American Intelligence اشتباه نگیرند؛
۲. خیالِ ایجاد «انحصار جهانی در AI یا همان AI Dominance را از سر بیرون کنند؛
۳. همه‌چیز را روی توسعه‌ی منبع‌بسته شرط‌بندی نکنند؛
۴. و از همه مهم‌تر، هوش مصنوعی را به سلاح تبدیل نکنند و آن را وسیله‌ای برای سلطه‌ی آمریکا بر جهان و بشریت نپندارند.

من این مثال را آوردم تا نشان دهم که حتی تا امروز، آمریکا هنوز از بلندپروازی‌هایش در برابر چین دست برنداشته است. آن‌ها آشکارا اعلام کرده‌اند که باید در حوزه‌ی هوش مصنوعی از چین جلوتر باشند.

ایالات متحده پس از تجزیه‌ی دقیقِ زنجیره‌ی صنعت AI، چند نقطه‌ی کلیدی را شناسایی کرده است:

🔶 نخست، تراشه‌ها (Chips) — آمریکا معتقد است کلید اصلی برتری در AI در گروِ کنترل تراشه‌هاست. به همین دلیل، در سال‌های اخیر واشنگتن بارها برای محدود کردن دسترسی چین به تراشه‌های پیشرفته اقدام کرده است؛ از CPUهای میان‌رده تا GPUهای سطح‌بالا، و از طریق انواع تحریم‌ها و محدودیت‌ها، مانع خرید، استفاده و استقرار این تراشه‌ها در چین شده است — کاری که آشکارا نقض اصول تجارت آزاد به‌شمار می‌آید.

🔶 دوم، داده‌ها (Data) — آمریکایی‌ها باور دارند که «داده پادشاه است» و باید حداکثر کنترل داده‌ها در دست خودشان باشد. آن‌ها تبلیغ می‌کنند که «جهان انگلیسی‌زبان» یکه‌تازِ میدان داده‌هاست، چون حجم داده‌های انگلیسی به‌مراتب بیشتر از داده‌های زبان چینی است و همین را مزیت تعیین‌کننده می‌دانند.

🔶 سوم، الگوریتم‌ها (Algorithms) — تأکید دارند که ایالات متحده باید در سطح الگوریتم‌ها همیشه از دیگران جلوتر بماند.

🔶 چهارم، کاربردهای عملی (Applications) — در نهایت می‌گویند آمریکا باید در حوزه‌های کاربردیِ هوش مصنوعی مانند ربات‌ها، پهپادها و سایر فناوری‌های پیشرفته، فاصله‌ی خود را با دیگر کشورها حفظ کند و همواره پیشتاز باشد.

اما تمام این ادعاها دور از واقعیت است. پیش از هر چیز، آمریکا هرچند جنگ تعرفه‌ای و جنگ نیمه‌رسانا (تراشه) را علیه چین به راه انداخته، اما اصلاً توان پیروزی در چنین جنگی را ندارد.

تا امروز دولت آمریکا جرأت نکرده حقیقت را به مردمش بگوید: این چند صد میلیارد دلار تعرفه‌ی گمرکی را در نهایت چه کسی می‌پردازد؟
نه چین، نه ژاپن — بلکه خودِ آمریکایی‌ها!
هزینه‌اش را یا مصرف‌کنندگان آمریکایی می‌دهند، یا واردکنندگان آمریکایی.

حتی بسیاری از اندیشکده‌ها و دانشگاه‌های آمریکا نیز به‌صراحت اعتراف کرده‌اند که حدود ۸۰ درصد این تعرفه‌ها را خودِ مصرف‌کنندگان و واردکنندگان آمریکایی پرداخت می‌کنند، و تنها شاید ۲۰ درصدش را شرکت‌های صادرکننده، آن هم از طریق پایین آوردن قیمت صادراتی خود، جبران می‌کنند.

پس با این حساب، آمریکا چطور می‌خواهد با تعرفه‌های بالا قوی‌تر شود؟
اگر واقعاً ترامپ قصد دارد «تولید را به خاک آمریکا بازگرداند»، بهتر است از چین یاد بگیرد. چین در طول بیش از چهل سال گذشته در زمینه‌ی سازمان‌دهی صنعتی، زیرساخت‌ها و کارایی زنجیره‌ی تأمین، به اوج توان خود رسیده است.

از همین رو، من همواره تأکید کرده‌ام: چین و آمریکا باید بر پایه‌ی همکاری و همزیستی حرکت کنند، نه رقابت کور.
نباید دنبال انحصار جهانی در هوش مصنوعی (AI Dominance) باشند، و به‌ویژه نباید حق مشروع چین برای خرید تراشه‌های پیشرفته را سلب کنند. تنها راه درست، پیشبرد آزادسازی تجارت جهانی است.

من بارها در مجامع بین‌المللی گفته‌ام که رفتار افراطی و قلدری‌گونه‌ی آمریکا علیه چین— یعنی تلاش برای قطع دسترسی ما به تراشه‌های پیشرفته — در واقع چین را وادار کرد روی پای خودش بایستد؛ به قول معروف، «ما را به کوه لیانگ‌شان راند». (اصطلاحی در فرهنگ چینی به‌معنای مجبور شدن به کسب استقلال و مبارزه)

پیش از «جنگ تراشه»، چین هر سال بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار تراشه‌ی میان‌رده و پیشرفته از خارج — از جمله از منطقه‌ی تایوان چین — وارد می‌کرد. این رقم حتی از هزینه‌ی واردات نفت خام کشور هم بیشتر بود.

اما پس از تحریم‌ها و ممنوعیت‌های آمریکا، چین ناچار شد سرعت خود را در زمینه‌ی تحقیق، توسعه و جایگزینی تراشه‌های بومی چند برابر کند.
من با دقت محاسبه کرده‌ام: در ۳ تا ۵ سال آینده، چین دیگر هیچ نیازی به واردات تراشه‌های پیشرفته از آمریکا، ژاپن، کره‌جنوبی یا تایوان نخواهد داشت.
تأمین داخلی به‌سرعت رشد خواهد کرد و شکاف موجود را پر خواهد نمود؛
و شرکت‌هایی مانند هواوی (Huawei) هم‌اکنون در حال شتاب دادن به توسعه‌ی تراشه‌های هوش مصنوعی بومی هستند که به‌زودی جایگزین کامل تراشه‌های غربی خواهند شد.

از فقر و تحقیر تا اقتصاد دوم جهان؛ فلسفه پشت موفقیت چین(۲)

اما حالا دولت آمریکا فروش تراشه‌های انویدیا (NVIDIA) به چین را ممنوع کرده و جنسن هوانگ، مدیرعامل تایوانی‌تبار این شرکت، را واقعاً به ستوه آورده است.
به‌هرحال، اگر انویدیا نتواند تراشه‌های خود را از هر مسیر ممکن به بزرگ‌ترین بازار جهان بفروشد، پس درآمدش چه می‌شود؟ سودش از کجا می‌آید؟ و چطور می‌خواهد هزینه‌ی تحقیق و توسعه‌ی خود را تأمین کند؟

(یادداشت تحریریه: بر اساس گزارش مالی سه‌ماهه دوم سال ۲۰۲۵، فروش انویدیا در سنگاپور حدود ۲۲٪ از کل درآمد تراشه‌های این شرکت را تشکیل داده است.)

در واقع، سیاست‌های واشنگتن نوعی خودزنی اقتصادی است — آمریکا با دستان خودش شرکت‌هایی مثل انویدیا را به سمت بن‌بست می‌راند.

در همین حال، چین نیز در مسیر استقلال کامل در حوزه‌ی تراشه‌ها قرار گرفته است. به‌محض آنکه چین به خودکفایی واقعی در صنعت نیمه‌رسانا برسد، بدون شک صادرات تراشه‌های خود را به بازارهای جهانی گسترش خواهد داد. نتیجه‌ی این روند، یک دگرگونی ساختاری عظیم در صنعت جهانی نیمه‌رسانا خواهد بود — انقلابی که در نهایت باعث فشار و عقب‌نشینی شرکت‌های آمریکایی، ژاپنی و تایوانی این حوزه می‌شود.

(یادداشت تحریریه: طبق داده‌های وزارت صنعت و فناوری اطلاعات چین، از ژانویه تا اوت ۲۰۲۵، صادرات تراشه‌های چین به ۲۳۳ میلیارد عدد رسیده که نسبت به سال گذشته ۲۰.۸٪ رشد داشته؛ ارزش این صادرات نیز ۹۰۵۱.۸ میلیارد یوان بوده که ۲۳.۳٪ افزایش یافته است.)

بنابراین، برنده‌ی نهایی این بازی چین خواهد بود، نه آمریکا.
باز هم همان ضرب‌المثل قدیمی صادق است: آمریکا با بلند کردن سنگ، در نهایت آن را بر پای خودش فرود می‌آورد.

از این زاویه نگاه کنیم، هرچند همه‌ی ما در چین احساس می‌کنیم فشارها و سختی‌ها زیاد است — درد، بی‌خوابی، اضطراب و محدودیت‌های فراوان — اما باید به یک واقعیت عمیق‌تر هم توجه کنیم: قدرت و انعطاف‌پذیری چین از آنچه بسیاری تصور می‌کنند، بسیار بیشتر است.

در تاریک‌ترین روزهای جنگ تعرفه‌ای آمریکا، خبرنگاری از BBC از من پرسید: «اگر صادرات شما به آمریکا قطع شود چه؟ بالاخره ۱۵٪ از کل صادرات چین به آمریکا می‌رود — یعنی شرکت‌های زیادی ورشکست می‌شوند و میلیون‌ها کارگر بیکار خواهند شد، نه؟»

من فقط یک پاسخ دادم — آن هم سه بار تکرارش کردم:

“.We don’t care”
«ما اهمیتی نمی‌دهیم.»

و واقعاً هم چرا باید بدهیم؟
تمدن چین پنج‌هزار سال دوام آورده است، در بیشتر این دوران آمریکا اصلاً وجود نداشت، و ما همچنان زندگی کردیم، پیشرفت کردیم، تمدن ساختیم. پس اگر امروز آمریکا تصمیم گرفته ما را آزار دهد و خودش را از همکاری با چین محروم کند، ما هم آماده‌ایم پنج‌هزار سال دیگر بدون آمریکا زندگی کنیم.

از فقر و تحقیر تا اقتصاد دوم جهان؛ فلسفه پشت موفقیت چین(۲)

این حرف‌ها شعار یا مبالغه نیست — بلکه بازتابی از واقعیت تاریخی چین است.
ما برای پیشرفت، نیازی به آمریکا نداریم. ما راه خودمان را می‌رویم، نه برای یک روز یا یک نسل، بلکه برای پنج‌هزار سال آینده — و شاید حتی بسیار فراتر از آن.

این روزها زیاد به سال ۷۰۲۵ میلادی فکر می‌کنم. حتی به ذهنم رسیده یک گروه از افراد هم‌فکر تشکیل دهیم و اسمش را بگذاریم «باشگاه ۷۰۲۵»!
ما نباید فقط به امروز و فردا فکر کنیم، یا فقط به سال‌های ۲۰۲۵ و ۲۰۳۵ چشم بدوزیم. باید بتوانیم چینِ سال ۷۰۲۵ را هم تصور کنیم. در دنیایی که بیش از ۲۰۰ کشور و ۸ میلیارد انسان دارد، شاید کمتر کسی به پنج‌هزار سال بعد فکر می‌کند —اما چین می‌تواند، چون ما همین مسیر پنج‌هزار ساله را پشت سر گذاشته‌ایم.

می‌خواهم بر این نکته تأکید کنم که هرچقدر هم با دشواری‌ها و فشارها روبه‌رو شویم، کافی است سرمان را بالا بگیریم و به آسمان نگاه کنیم. به یاد آوریم که نیاکان ما نسل‌درنسل، در سخت‌ترین شرایط، پنج‌هزار سال پایدار ماندند و حالا نوبت ماست که پنج‌هزار سال دیگر هم ادامه دهیم — شاید حتی بیشتر.

تمدن و فرهنگ چین نباید در دستان نسل ما متوقف شود. ما وظیفه داریم آن را حفظ و شکوفا کنیم. فقط با چنین روحیه‌ای است که کشور و ملت ما می‌تواند گام‌به‌گام و استوار پیش برود. چنان‌که دنگ شیائوپینگ گفت: «باید قدم‌هایمان را محکم برداریم، با ثبات پیش برویم تا بتوانیم به دوردست‌ها برسیم.»

از نگاه من، چین در برابر آمریکا نباید ساده‌دل یا خوش‌خیال باشد.
ما نباید منتظر بمانیم تا کشوری دیگر بیاید و «چین را نجات دهد».
ما تنها به خودمان تکیه می‌کنیم، پرچم خودمان را برافراشته و شعار خودمان را فریاد می‌زنیم.

چین باید در جهان مدافع صلح و تجارت آزاد باقی بماند —قاطعانه با جنگ مخالفت کند، قاطعانه با تسلیح یا سیاسی‌سازیِ فناوری و تجارت مخالفت کند و با هر تلاشی برای استفاده از اقتصاد یا فناوری به‌عنوان ابزار سلطه بر دیگر ملت‌ها، به مقابله برخیزد.

من باور دارم تا زمانی که در مسیر درست حرکت کنیم و در سمت درست تاریخ بایستیم، هیچ دشواری‌ای نمی‌تواند ما را شکست دهد. فردای ما قطعاً از امروز بهتر خواهد بود و سال آینده از امسال درخشان‌تر؛ زیرا تا وقتی متحد و استوار باشیم می‌توانیم آینده‌ای بسیار روشن‌تر و باشکوه‌تر بسازیم.

پایان/

۲۰ مهر ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
کد خبر: 33618

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 8 + 8 =